avatar
علی - طالبی

نویسنده

  • Tuesday 17 Mehr 1403 10:56
  • 4دقیقه زمان مطالعه
  • 266
  • 2نفر
Tuesday 17 Mehr 1403 10:56|
مدرسه

خانه‌ای که بابای مدرسه برای دانش‌آموزان هرندی بنا خواهد کرد

 برای بخشنده بودن، نیازی به مال زیاد و ثروت فراوان نیست؛ بخشنده بودن تنها یک قلب بزرگ و یک‌دست گشاده می‌خواهد. صحت این حرف را می‌شود از صحبت‌های محمد قاسمی فهمید. نیروی خدماتی دریادلی که با وجود بیماری همسرش، خانۀ خود را وقف آموزش‌وپرورش کرده است.

خانه‌ای که بابای مدرسه برای دانش‌آموزان هرندی بنا خواهد کرد

به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش،آقای قاسمی متولد سال ۱۳۴۲ در روستای یزد آباد کوهپایه است. ساده‌دلی و گشاده‌رویی که از خصلت‌های خوب مردم روستا است را هنوز می‌توان در چهره‌اش دید. او ماجرای سال‌های کودکی خود را این‌چنین روایت می‌کند: تحصیلات پنج‌سالۀ ابتدایی را در مدرسۀ فردوسی به پایان رساندم. پس از آن، به علت وضعیت بد اقتصادی و تعداد زیاد فرزندان در خانۀ پدری، نتوانستم درسم را ادامه دهم و مشغول به کار شدم تا کمک‌خرج خانواده باشم.

محمد قاسمی داستانش را این‌طور ادامه می‌دهد: از ابتدا نهاد خانواده برایم بسیار ارزشمند بود؛ همین باعث شد وقتی به سن تأهل رسیدم با دخترعمه‌ام ازدواج کنم. با این‌حال، هنوز دو ماه از ازدواج او نگذشته بود که بیماری، بی‌خبر از راه رسید و آقای قاسمی را درگیر بیمارستان و ویزیت پزشک و شیمی‌درمانی کرد. شرایط بیماری او به‌قدری دشوار می‌شود که به‌ناچار زمین ۶۰۰ متری خود را برای مخارج درمان می‌فروشد و بااین‌حال، باز هم شرایط هر روز سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود.

اما محمد تسلیم نمی‌شود و مسیر خود را با اشتغال مجدد به تحصیل و دریافت مدرک دیپلم پی می‌گیرد. او ادامۀ ماجرا را چنین تعریف می‌کند: پس از دریافت دیپلم، به‌عنوان نیروی خدماتی در آموزش‌وپرورش مشغول به‌کار شدم؛ در طول این مدت، با دانش‌آموزان ارتباط خوبی داشتم و بچه‌ها را چون فرزندان خودم می‌دانستم؛ دوست داشتم نان حلال به خانه بیاورم و خدا را به‌خاطر چنین شغلی شاکر بودم.

آقای قاسمی با شرح ادامۀ ماجرا، بیان می‌کند: همیشه دوست داشتم خداوند فرزندی به من عنایت کند تا نام او را زهرا بگذارم؛ چون به این اسم علاقۀ زیادی داشتم. اما بچه‌دار نشدیم و به همین دلیل، تا سال ۱۳۹۰ این‌طور فکر می‌کردم که چون فرزندی ندارم پس نباید اندوخته‌ای هم برای خودم و همسرم جمع کنم و با مستأجری گذران عمر می‌کردیم. در آن سال، یکی از مسئولین پشتیبانی مدیریت آموزش و پرورش ناحیۀ ۶ شهر اصفهان خانه‌ای را جهت سکونت و سرایداری مدرسه معرفی کرد و گفت در این خانه زندگی کن، اما به فکر آینده باش. از آن موقع بود که طرز نگاهم به زندگی تغییر کرد و به این نتیجه رسیدم که خداوند مرا خلق کرده تا هم برای خودم و هم برای دیگران مفید باشم و به هم‌نوعانم کمک کنم.

هرچند شرایط زندگی سخت بود اما آقای قاسمی با همراهی همسرش که در خانه خیاطی می‌کند موفق می‌شود خودروی پرایدی خریداری کند و از آن زمان، هر روز مدتی را به کار در تاکسی‌های اینترنتی اختصاص دهد و از آن‌جا که خدا بندۀ تلاشگر را هرگز تنها نمی‌گذارد، پس از مدتی امکان ثبت‌نام برای سفر حج فراهم می‌شود.خود او این بخش را داستان را این‌طور تعریف می‌کند: به لطف خدا و با همراهی یکی از دوستان، به‌صورت قسطی برای زیارت‌خانه خدا در بانک ثبت‌نام کردیم و پس از تمام‌شدن قسط‌ها، با همسرم به سفر حج مشرف شدیم و از آن موقع روزبه‌روز وضعمان بهتر شد.

آقای قاسمی سال‌ها در آموزش و پرورش ناحیۀ ۶ شهر اصفهان کار می‌کند تا این‌که در سال ۱۳۹۶ به هرند منتقل می‌شود و سپس با همراهی یکی دیگر از دوستان، خانه‌ای را به مبلغ ۸۸ میلیون تومان خریداری می‌کند.

او در این مورد بیان می‌کند: البته کل پول خانه را نداشتم ولی به هر زحمتی بود، از طریق گرفتن وام و قرض، پول آن را پرداخت کردم و از آن‌جا که همسرم، با وجود بیماری، همیشه همراهم بود و در خانه کار می‌کرد، سند کل خانه را به نام ایشان زدم؛ خودم را مدیون همسرم می‌دانم.

دیدن افرادی که قبل از فوت وصیت نکرده بودند و مالشان بلاتکلیف مانده بود، محمد قاسمی را به فکر فرومی‌برد: با همسرم، فاطمه خانم، تصمیم گرفتیم این خانه را با کل امکاناتش به آموزش‌وپرورش ببخشیم و انتظار داریم از این ملک به هر شکل که مفید است در حوزۀ آموزش و تحصیل دانش‌آموزان استفاده شود.

به دنبال جمله‌ای برای پایان گفت‌وگو، از او می‌پرسم چرا خانه‌ای را که با زحمت خریده است، علی‌رغم بیماری خود و همسرش به آموزش‌وپرورش اهدا می‌کند؟ و آقای قاسمی جوابی می‌دهد که مرا تا لحظاتی به سکوت وامی‌دارد: خدا را شاکرم که توانستم خانه‌دار شوم؛ هدفم از بخشیدن این خانه به آموزش‌وپرورش، خدمت به فرزندان جامعه و هم‌نوعان و کمک به پیشرفت کشور است و آرزو دارم این کار، گرهی از کارها باز کند. امیدوارم خدا قبول کند و کمکم کند تا بیشتر بتوانم خدمت‌رسان باشم.


دیدگاه کاربران

نظری در حال حاضر قابل انتشار نیست

ثبت دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای الزامی مشخص شده اند*